- چین دادن
به وجود آوردن تا و شکن در چیزی
معنی چین دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- چین دادن (پَ بُ دَ)
در اصطلاح خیاطی تا کردن پارچه و لاها در طول یا عرض آن پیدا آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن می شود، جاغر، ژاغر، شاغر، کژار، گژار، شکانک
چیزی را در جای خود یا در چیز دیگر چرخاندن، پیچاندن، پیچانیدن، تاب دادن
(پَ دَ)
لغت نامه دهخدا
دانه دادن به مرغ. دادن دان. غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن: زق، چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی). عدار، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی). زغل، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (منتهی الارب)
(پَ دَ)
لغت نامه دهخدا
مال بخشیدن. عطا دادن:
دو هفته ابا گستهم بود شاد
بدو خلعت و چیز بسیار داد.
فردوسی.
برستم دوصد بدره دینار داد
همان گیو را چیز بسیار داد.
فردوسی
دو هفته ابا گستهم بود شاد
بدو خلعت و چیز بسیار داد.
فردوسی.
برستم دوصد بدره دینار داد
همان گیو را چیز بسیار داد.
فردوسی
بخشیدن نان عطاکردن نان، روزی رساندن رزق دادن: اوراببهانه نان دادن درخانه کشتندزن بترسید وبگریخت
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
دستوری دادن: پرگ دادن دستوری دادن رخصت دادن جایز شمردن مرخصی کردن
پیچاندن چیزی را خمانیدن تافتن، بگردانیدن چیزی (مانند دست و جزآن) را از جای خود چرخاندن تافتن
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن میشود حوصله ژاغر
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن می شود
